قلمزنی روی مس و برنج
هنر قلمزني سوابق ممتد و طولاني دارد. اين هنر گرانمايه و زيبا كه بيانگر فرهنگ و تمدن قوم ايراني است ابتدا به صورت حجاري در بدنة كوهها و روي سنگهاي ساختماني كاخهاي پادشاهان و بناهاي تاريخي و حتّي در دوران غارنشيني ديده شده است. بعدها هنر حجاري، تبديل به حكاكي و سپس قلمزني گرديده و نقوش و تصاوير از روي سنگهاي ساختمانها و بدنه كوهها به روي سنگهاي قيمتي مخصوصاً عقيق منتقل گرديد و «حكاكي» ناميده شد. عاقبت فلزات از جمله طلا و نقره و مس و برنج و فولاد زمينه اصلي اين نقوش و خطوط زيبا و دلپسند قرار گرفته و هنر «قلمزني» نام گرفت.
لفظ «قلمزني» معناي متعددي دارد. اين لغت در فرهنگ معين چنين معنا شده است: «نويسندگي، نقاشي و يكي از هنرهاي زيبا است و آن ايجاد نقوش جانوران و گياهان و طرحهاي مختلف است بر روي نقره يا فلزات ديگر. در هنگام عمل، استاد به وسيله قلمي فلزي و يا منقاش نوك تيز فولادي كه داراي دستهاي چوبي است كار ميكند. دكتر معين پس از اين تعريف، اين بيت را از «زلالي» آورده است:
به طرح خويش حيرت زند دست كه از هيچش قلمزن نقش چون بست
پرويز بهنام باستان شناس ايراني، قدمت برنزهايي را كه نقوش زيبا بر روي آن نقش بسته و در حفاريهاي باستانشناسي به دست آمده مربوط به اقوامي دانسته كه قبل از هخامنشيان در ايران زندگي ميكردهاند. او نوشته است كه اين اشياء بيشتر در نواحي لرستان و كردستان يافت شده و محل كشف آنها را كه اغلب از جنس سفال يا فلز منقش بوده، علاوه بر ناحية لرستان، مربوط به دامنههاي كوههاي زاگرس دانسته و اضافه كرده است كه در زمان فرمانروايي ايلاميها، اطراف كوههاي زاگرس به نام ناحية «آنزان» شناخته ميشده كه به چهار قسمت تقسيم شده بود.
حال با توجه به اين سخن پرويز بهنام و همچنين اعتقاد هرتسفلد مستشرق آلماني كه گفته است ابتدا، نام اصفهان «آنزان» بوده و سپس به «گابيان» تبديل يافته و از زمان هخامنشيان به بعد ابتدا به «گي» و سپس به «جي» تبديل شده است؛ اگر اين دو آنزان يكي باشد، سندي معتبر از قدمت هنر حكاكي و قلمزني در اصفهان محسوب ميشود كه از دوران قبل از هخامنشيان، بدان ميپرداختهاند و اين سخن با يادآوري اينكه زردكوه بختياري نيز جزو ارتفاعات شرقي جبال زاگرس يعني همان «آنزان» (به گفتة پرويز بهنام) به حساب ميآيد؛ بيش از پيش به واقعيت نزديك ميشود.
از دوران ساسانيان نيز اشياء فلزي نفيس زيادي در موزههاي مهم جهان موجود است كه نقوش بسيار زيبايي از حيوانات و پرندگان و گياهاني و مجالس بزم و رزم و رقاصهها و نوازشگران متعددي با آلات موسيقي سنتي آن عصر بر روي طلا و نقره نقش بسته است كه مايه اعجاب و تحسين هنرشناسان جهان است.
محمدتقي مصطفوي، رئيس موزة ايران باستان در مجله «نقش نگار» نوشته است كه از ظروف نقره فراوان عهد ساساني كه نقوش شاهنشاهان و صحنههاي رزم و شكار و بزم و موضوعهاي مختلف ديگر را در بردارد، مجموعهاي افسانهاي مشتمل بر بيش از هزار پارچه، در موزة «ارميتاژ» لنينگراد نگهداري ميشود و نمونههاي مختلف ديگري هم در موزههاي اروپا و آمريكا و تعداد نوزده قطعه نيز در بيست سالة اخير، يعني تا سال ۱۳۳۶ در موزة ايران باستان جمعآوري شده است كه از مهمترين نفايس تاريخي موجود در داخل كشور باستاني ايران به شمار ميرود
در بين اين ظروف چهار ظرف بسيار نفيس وجود دارد كه لباس و آلات موسيقي و حركات رامشگران عهد باستان را نشان ميدهد. يكي از اين چهار ظرف تنگ نقره بسيار زيبايي به ارتفاع ۵/۲۶ سانتيمتر است كه قطر دايرة قسمت بزرگتر تنگ ۲۵/۱۴ سانتيمتر است
و در چهار سمت تنگ، چهار حالت مختلف از بانوي هنر پيشهاي را در هنگام رقص مينماياند:
۱- در يك حالت شاخه گلي در دست راست و ظرفي محتوي دانههاي ميوه بر دست چپ گرفته و در دو طرف وي روباه و قرقاولي ديده ميشود.
۲- در تصوير ديگر حلقهاي به دست راست و گلي در دست چپ بانو قرار دارد و با توجه به اينكه در اين تصوير، حالت رقص با نوك پا مجسم گرديده به خوبي ميتوان پنداشت كه حلقههاي دست راست چون قاشقكي به كار ميرفته كه با آهنگهاي مقطع متناسب با چنين رقصي مينواختهاند.
۳- تصوير ديگر شاخة بلند درختي داراي گل و برگ، در دست راست و عودسوزي به دست چپ گرفته است در دو طرف وي نيز كبك و تذروي ترسيم شدهاند.
۴- تصوير چهارم پرندهاي را در دست راست، به سمت بالا نگاه داشته و با دست چپ روباهي را از دُم گرفته و آن را حركت ميدهد. در اين حالت باز هم تصوير كبك و تذرو در دو جانب وي ديده ميشود. حاشيههايي از برگهاي مو دور و بر هر چهار تصوير نقش بسته است و اين توّهم را ايجاد مينمايد كه در موسم انگور چيني مجلس بزمي در تاكستان ترتيب داده شده و روباه را كه آفت انگور است، به دام انداخته و ضمن حركات مختلف رقص، تنبيه ميكند. حركت رقص هنرپيشه نوعي عمليات بندبازي توأم با بازي با حيوانات را نمايش ميدهد كه طي آن حيوان را در هوا پرتاب كرده و دوباره ميگيرد.
از ويژگيهاي هنر قلمزني در دورة ساساني كه بيشتر به صورت برجسته بر روي طلا و نقره بوده، نقش حيوانات بالدار يا سرِ شير و اژدها و انواع گل و مرغهاي مختلف و صورت رقاصهها در حال رقص با آلات موسيقي و نوازشگران و مجالس رزم و بزم و شكارگاههاست.
قلمزني در دوران بعد، يعني در دوران اسلامي تغييرات قابل توجهي نكرده و از نظر جنس و طرز كار و نقوش و بلكه فرم، با قرنهاي گذشته و حتي دوره ساساني تفاوت فوقالعادهاي نداشته است تحول جزيي آن نيز به طور آرام و ملايمي صورت گرفته كه هر بينندة صاحب ذوقي به آساني ميتواند تداوم روشها را در سراسر دوران اسلامي و قبل از آن در اشياء دريابد. در دوران ديليميان در نقوش قلمزني، نوع پيچيدگي به صورت حلقههاي مجزا يا متداخل پيدا شد كه در داخل آنها نقوش حيوان و گياه القا گرديده است. در دوران بعد نيز حيواناتي بهصورت روبهرو يا پشت به پشت، در طرفين درخت ديده ميشوند. موضوع حملة شير به گاو يا حيوانات ديگر نيز از دورة ساساني باقي مانده است. در دوران صفوّيه و قاجاريه نيز جز نقوشي از شاهنامه و نظامي گنجوي و آثار و بناهاي تاريخي و اشعار كوتاه اعم از غزل و رباعي تغيير قابل توجهي نداشته و اصل نقوش، به همان صورت اسليمي، در طرحهاي مختلف و گل و مرغ و حيوان و انسان خلاصه شده است. اما به جاي خط ميخي يا اوستايي و پهلوي از خط زيباي نستعليق و به مناسباتي هم از نسخ استفاده شده است كه خط نسخ بيشتر در نوشتن ادعيه يا جملاتي از قرآن كريم و نقوش ديني و اسلامي ديگر كاربرد داشته است.
هنر قلمزني از ديرباز در اصفهان رواج كامل داشته و اشياء قلمزده قديمي از دوران هاي مختلف زينت بخش موزه ها و مجموعه هاي خصوصي است. اين هنر در حقيقت نوعي حكاكي بر روي فلزات است. در اين صنعت ديرپاي دستي نقوش يا طرح هائي بر سطح اشياء فلزي كنده مي شود. ابزار كار هنرمند قلمزن تعدادي قلم هاي مخصوص و چكش است. قلمزني در ايران از سابقه اي طولاني برخوردار است.
با توجه به بررسي هاي پژوهشگران سابقه تاريخي اين هنر به (سكاها) مي رسد كه در حدود پنج هزار يا هفت هزار سال پيش در قفقاز زندگي مي كرده اند. از اين قوم آثار بسياري بدست آمده كه اكثر از طلا و نقره و برنز مي باشند.
از اساتيد برجسته اين هنر حاج محمد تقي ذوفن، حاج سيد محمد عريضي، ابراهيم دائي زاده را مي توان نام برد. استاد رجبعلي راعي نيز از هنرمندان خلاق و مبتكر اين هنر است كه تابلوهاي بسيار مشهور و نفيسي در زمينه داستانهاي قرآني، تاريخي و آثار حماسي و برجسته كردن برخي كارهاي كمال الملك بوجود آورده است. در حال حاضر، اشياء قلمزده هنرمندان اصفهاني مانند سيني و گلدان و مجموعه هاي بزرگ مسي و برنجي و قوطي سيگار و جاي نمك و قاب عكس و انواع ظروف بشقاب كه با طرحهاي بسيار زيبا بصورت جُندكاري قلمزني شده موزه ها و مجموعه هاي خصوصي را زينت مي بخشند.